داستان زندگی حضرت مریم از جمله داستانهای مشترک قرآن و اناجیل اربعه (عهد جدید) است. با وجود این مریم در این داستانها نقش و جایگاه یکسانی ندارد. با استناد بر اناجیل ویژگیهای مهم مریم به اعتبار مادر عیسی بودن و تولد معجزهآسای او است. اما این تصویر در فرهنگ و سنّت مسیحی بهتدریج تا آنجا تحوّل مییابد که مریم به شخصیتی مقدّس بدل میشود و مقام الوهیّت پیدا میکند. به این تصویر در قرآن اشاره میشود و در واقع حکایت قرآن از داستان مریم با نفی این دیدگاه همراه است. امّا در مجموع آنچه در قرآن حکایت میشود بسیار فراتر از روایت اناجیل است. در آیات قرآن ویژگیهایی برای مریم نقل میشود که بیشباهت به ویژگیهای انبیاء نیست. هرچند که مفسرّان بهویژه مفسرّانی با گرایشهای عرفانی تلاش کردهاند این ویژگیها را بهگونهای دیگر تفسیر کنند و در نهایت مریم را واجد مقام ولایت بدانند. در این مقاله ضمن سیر تحوّل جایگاه مریم در مسیحیّت و اسلام بازگو میشود به این موضوع مهم نیز پرداخته میشود که چرا در سنّت اسلامی مریم و بالطبع زن، از مقام نبوّت باز میماند و در تصوّف و عرفان اسلامی مقام او تنها در حد یک ولی پذیرفته میشود.