ریحانه باعزم؛ خدیجه سفیری؛ خلیل میرزایی؛ عبدالحسین کلانتری
چکیده
زنان به عنوان بخشی از نیروهای اجتماعی جامعه همواره بر اساس ایستارهای حاکم در جامعه در حاشیه قرار گرفته اند. با پیدایش و گسترش شهرنشینی در ایران این مسئله (طرد زنان) مورد توجه قرار میگیرد. بدین ترتیب این پژوهش تلاش کرده است به مطالعه طرد اجتماعی زنان در فضای شهری بپردازد. این پژوهش از روش نظریه زمینه ای استفاده و از طریق نرم افزار ...
بیشتر
زنان به عنوان بخشی از نیروهای اجتماعی جامعه همواره بر اساس ایستارهای حاکم در جامعه در حاشیه قرار گرفته اند. با پیدایش و گسترش شهرنشینی در ایران این مسئله (طرد زنان) مورد توجه قرار میگیرد. بدین ترتیب این پژوهش تلاش کرده است به مطالعه طرد اجتماعی زنان در فضای شهری بپردازد. این پژوهش از روش نظریه زمینه ای استفاده و از طریق نرم افزار مکس کیو دی ای اقدام به کدگذاری کرده است و بر اساس روش نمونه گیری هدفمند 29 نفر از زنان تهران در فاصله سنی 20 تا 45 سال انتخاب شدند و با آنها مصاحبه انجام گرفت. یافته های این پژوهش حاکی از این است که بی پناهی اجتماعی زنان ناشی از ساختار مردسالارانه پدیده مرکزی است و در این پدیده شرایط ساختاری، زمینهای و علی دخیل بوده اند. استراتژی این امر شامل مقولاتی نظیر عدم حضور یا حضور کمرنگ زنان ناشی از حس ناامنی در شهر، کمرنگ شدن ارتباطات اجتماعی ناشی از داغ ننگ اجتماعی و خودمراقبتی در زنان ناشی از شکسته شدن حریم زنانه گردیده است و پیامدهای این پدیده به مقولاتی نظیر آسیب دیدن زنان، بی تفاوتی و عادی انگاری و بروز احساسات ناخوشایند منتهی گردیده است.
مریم رحیمی سجاسی؛ عبدالحسین کلانتری؛ طوبی شاکری گلپایگانی
چکیده
تأمل در مصادیق شرعی حقوق زن در نقش همسری، معرف مصادیقی از حقوق زن است که در جامعه کمتر شناخته شده است. به طوری که به نظر می رسد در ارتباط با این مسئله، در منابع سه گانه شرع، عرف و قانون، نوعی ناهمسازی و شکاف وجود دارد. مقاله حاضر با اذعان به پیچیدگی و ذو ابعاد بودن دلایل این تعارض، در نظر دارد از منظر رویکرد روانشناسی اجتماعی، نقش زنان ...
بیشتر
تأمل در مصادیق شرعی حقوق زن در نقش همسری، معرف مصادیقی از حقوق زن است که در جامعه کمتر شناخته شده است. به طوری که به نظر می رسد در ارتباط با این مسئله، در منابع سه گانه شرع، عرف و قانون، نوعی ناهمسازی و شکاف وجود دارد. مقاله حاضر با اذعان به پیچیدگی و ذو ابعاد بودن دلایل این تعارض، در نظر دارد از منظر رویکرد روانشناسی اجتماعی، نقش زنان را در این زمینه مورد مطالعه قرار دهد. به این منظور 30 زن ساکن استان تهران که سابقه زندگی زناشویی داشت ند، از حیث چگونگی مواجهه با تضییع حقوق خویش مورد مصاحبه قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل تماتیک، به استخراج پنج تم محوری خودخاموشی، درماندگی آموخته شده، زنانگی فراشرعی، خانواده مداری و اخلاق مداری انجامید که مانع مطالبه گری زنان شده بود. براین اساس زنان با ادراک توانایی های فردی خویش، خُلقیات شوهر و شرایط فرهنگی- اجتماعی جامعه، با اتخاذ رویکرد واقع گرایی از مطالبه حقوق شناخته شدة خود ممانعت کرده و در تضییع حقوق زن و تثبیت وضعیت موجود مشارکت می ورزند.