مرگ از مطالب مهم در هستیگرایی است، مسئلهای که نگرش فرد به آن در زندگی، چارچوب وجودی وی را در شاهراه زندگی تا مرگ ترسیم میکند. مرگ پیش از آنکه پدیدهای فیزیکی باشد، نوعی خودآگاهی بر وجود پایانی حتمی امّا تصادفی برای زندگی و مدیریّت زندگی بر مبنای آن است. بنابراین، مهمترین بحران وجودی انسان چگونگی برخورد با مرگ است. از این دیدگاه، فرآیند مادرشدن از بارداری تا زایمان الگویی بارز از یک دوره بحران وجودی خودآگاه در برابر مرگ و تلاش برای بقا میباشد. این مسئله ترکیبی است از خودآگاهی مادر نسبت به مرگ خود و مرگ فرزند، فرزندی که بخشی از وجود مادر در دورة بارداری است. از این رو، روان مادر در دورة بارداری همواره آبستن نبرد مفاهیم مرگ و زندگی خود و نوزاد، و در هنگام زایمان، درگیر مرگ احتمالی خود یا نوزاد میباشد. مرگ نمادین زن در بدو بارداری، ورود او به برزخ نه ماهة بارداری و آزادی او در بهشت زایمان به تعبیری فلسفی نوعی دگردیسی در احوال آدمی است، تغییری که الگویی روشن از مفهوم فلسفی وجود در قالب شخصیّت مادر به انسان عرضه میدارد. این مقاله با تبیین مبانی وجود از دیدگاه هستیگرایی به نقش مادر در تجلّی این جنبه از آفرینش میپردازد.